با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
خلاصه داستان : “باب پار” (نلسن)، ابر قهرمان سابق (که به “آقای باورنکردنی” نیز شهرت دارد) به اجبار به “برنامه ی محافظت از ابرقهرمان ها” تن داده و تحت مراقبت، همراه با همسر و بچه هایش، حومه نشین شده و زندگی کارمندی غم انگیزی دارد. عصر طلائی او و هم نوعانش سپری شده و حالا دیگر دورانی نیست که مردم جامعه از ابرقهرمان ها با آغوش باز استقبال کنند. یک سلسله شکایت های قضائی مجبورشان کرده که مخفی شوند و در نتیجه ی همه ی اینها، زندگی خانواده “پار” وضعیت مشکلی پیدا کرده است. “پار” حالا یک مامور بیمه شکم گنده است، اما گاهی مخفیانه بزهکاران خرده پا را ادب می کند. خانواده او مثل هر خانواده دیگری است ولی خب، چند مورد استثنائی در آن به چشم می خورد: دخترش قابلیت نامرئی شدن دارد و می تواند دیواره ای نفوذناپذیر دور خود ایجاد کند؛ پسرش “وش” (فکس)، می تواند با سرعت برق بدود و همسرش، “هلن” (هانتر)، در محافل ابرقهرمانی به “دختر کشی” معروف است. وقتی “باب” کاملا احساس ناامیدی می کند، پیامی دریافت می کند که طبق آن باید به جزیره ای دور افتاده برود تا در آنجا برای ماموریتی محرمانه با یک ربات مبارزه کند. “باب” بلافاصله ماموریت را می پذیرد و بدین ترتیب “خانواده شگفت انگیزها” بار دیگر پا به قلمروی آشنایشان، مبارزه با جرم و جنایت می گذارند. باید دنیا را از شر “سیندروم” یکی از کشته مرده های سابق “آقای شگفت انگیز” خلاص کنند …
خلاصه داستان : جریان آخرین فیلم شرک از این قرار است ! شرک احساس میکند که اهلی شده است. صدای غرشش رو از دست داده است. غرشی که تا بوجود می آمد همه روستاییان پا به فرار میگذاشتند. برای اینکه قدرت غول بودن و جذبه اش را دوباره بدست بیاورد به مقابله با Rumpelstiltskin میرود اما روش درستی انتخاب نکرده. الاغه صاحب پیدا کرده و گربه چاق و تنبل شده و فیونا …
خلاصه داستان : در روستایی دور افتاده که وایکینگ ها در آن زندگی می کنند همه چیز عادی است به جز بلایای آن .آنها دچار حمله توسط اژدهایان می شوند و وایکینگ ها مجبور به مقابله با آنها هستند.اما پسر رییس قبیله به نام( هیکاپ) که از لحاظ ناتوانایی بدنی با بقیه فرق دارد مثل بقیه نیز فکر نمی کند او نمی تواند اژدها بکشد و این امر ماجراهایی را به دنبال دارد …
خلاصه داستان : ابر قهرمانی به نام Metro Man و ابر ضد قهرمانی به نام Megamind ، سال هاست که با یکدیگر رقابت می کنند. ماجراهایی که بین آنها اتفاق می افتاده، تقریبا دیگریکنواخت شده است؛ مثلا Megamind یک بچه به نام Roxanne Ritchi را می دزدد، بعد Metro Man آمده واو را نجات می دهد، Megamind به زندان می افتد، اما دوباره به زودی فرار می کند. از این قبیل ماجرا ها دوباره و دوباره و دوباره برای آنها اتفاق می افتاده است. اما چیزی که همه را شکه کرده بود، درباره Megamind بود؛ بالاخره یک روز او Metro Man رو می کشد! و حالا او و معشوقه اش کنترل تمام شهر را در دست دارند. دیگرهیچ چیزی نمی تواند جلوی Megamind را بگیرد و او به هر چیزی که بخواهد می رسد. اما چیزی که در این بین او را سورپرایز کرد، این بود که او از داشتن قدرت مطلق خسته شده بود! او به یاد روز های خوبی می افتاد که خودش و Metro Man با یکدیگر مبارزه می کردند. یک ابر ضد قهرمان، بدون وجود هیچ قهرمانی که با او ببجنگد، چه کار باید بکند؟
داستان در مورد چهار برادر جهش یافته لاکپشتی است. لئوناردو ، رافائل ، داناتلو و مایکل آنجلو. چهار برادر توسط استادشان اسپلینتر آموزش دیده اند و حالا میخواهند در برابر دشمنشان شردر از شهر محافظت کنند